English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 251 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
uncommon U غیر عادی
uncommonly U غیر عادی
abnormal U غیر عادی
eccentric U غیر عادی
eccentrics U غیر عادی
queer U غیر عادی
queerer U غیر عادی
queerest U غیر عادی
unwonted U غیر عادی
preternatural U غیر عادی
anomalous U غیر عادی
abnormous U غیر عادی
nutcase U غیر عادی
nutcases U غیر عادی
abnormally U غیر عادی
off the beaten track <idiom> U غیر عادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
chore U کارهای عادی و روزمره
chores U کارهای عادی و روزمره
average U درجه عادی میانگین
averaged U درجه عادی میانگین
averages U درجه عادی میانگین
averaging U درجه عادی میانگین
private U عادی
privates U عادی
commonly U بطور عادی
circuit U وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuits U وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
tic U انقباض غیر عادی عضلات
tics U انقباض غیر عادی عضلات
common U عادی
commoners U عادی
commonest U عادی
dumping U صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
addict U عادی کردن
addicts U عادی کردن
countertenor U خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
countertenors U خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
normalised U بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalises U بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalising U بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalize U بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalizes U بصورت عادی و معمولی دراوردن
weirdly U بطور غیر عادی و مرموز
slippage U میزان لغزش یا کم وزیادی چیزی از حد عادی ان
norm U روش عادی
norms U روش عادی
subnormal U مادون عادی
regular U عادی
regulars U عادی
bomb U خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bombed U خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bombed out U خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bombs U خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
naked U عادی
lavender U اسطو خودوس عادی عطر سنبل
stock U عادی ازلحاظ مدل
stocked U عادی ازلحاظ مدل
normalization U عادی شدن
hyper U پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
hyper- U پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
usual U عادی مرسوم
normal U عادی
normal U عادی معمولی
special U حرف غیر عادی در یک نوشتار
special U آنچه متفاوت یا غیر عادی است
eccentric U غیر عادی غریب
eccentrics U غیر عادی غریب
prodigies U چیز غیر عادی
prodigy U چیز غیر عادی
normality U عادی بودن
normality U حالت عادی
negligence U اهمال تفریط معیار ان در CL رفتارو دقتی است که یک فرد بافهم و شعور عادی در امورخود معمول می دارد
outsize U اندازه متفاوت با عادی
run of the mill U عادی
run-of-the-mill U عادی
uncritical U عادی
uncritically U عادی
groovy U عادی
customarily U بطور عادی
normally U بطور عادی
inevitability U امر عادی
spectacular U منظره دیدنی نمایش غیر عادی
spectaculars U منظره دیدنی نمایش غیر عادی
creepy U وحشت زده غیر عادی
oneself U در حال عادی
commons U مردم عادی
ruck U مردم عادی
rucks U مردم عادی
workaday U معمولی عادی
habitual U شخص دائم الخمر عادی
habitual U عادی
ordinary U عادی
second wind U بازیابی وضع عادی تنفس
bill U اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bills U اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
abnormalities U بی قاعدگی وضع غیر عادی
abnormality U بی قاعدگی وضع غیر عادی
routine U امر عادی
routine U روزمره کار عادی
routine U جریان عادی عادت جاری
routine U عادی
routine U کار عادی
routine U جریان عادی و دایمی
routine U طریقه عادی
routinely U امر عادی
routinely U روزمره کار عادی
routinely U جریان عادی عادت جاری
routinely U عادی
routinely U کار عادی
routinely U جریان عادی و دایمی
routinely U طریقه عادی
routines U امر عادی
routines U روزمره کار عادی
routines U جریان عادی عادت جاری
routines U عادی
routines U کار عادی
Other Matches
routinize U عادی یا روزمره کردن بجریان عادی انداختن
hypermnesia U ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته افزایش غیر عادی حافظه
customary U عادی
wonted U عادی
unexceptional U عادی
gen U عادی
wear and tear U فرسودگی عادی
normal voltage U ولتاژ عادی
routines U طریقه عادی
rife U فراوان عادی
naturals U دیوانه عادی
nominal price U قیمت عادی
normal profit U سود عادی
normal price U قیمت عادی
normal range U محدوده عادی
normal maintenance U محافظت عادی
normal good U کالای عادی
normal form U صورت عادی
normal termination U پایان عادی
the inevitable U چیزهای عادی
normal exit U درروی عادی
nonsingular matrix U ماتریس عادی
one's self U در حال عادی
matter of course U چیز عادی
deed under private signature U سند عادی
private document U سند عادی
routine message U پیام عادی
regular price U قیمت عادی
procedure message U پیام عادی
eupnoea U تنفس عادی
private decument U عقد عادی
in the course of nature U بطریق عادی
private decument U سند عادی
general creditor U طلبکار عادی
in the a way U بطریق عادی
ordinary share U سهام عادی
ordinary shareholder U سهامدار عادی
ornery U عادی معمولی
habitualness U عادی بودن
overage U سن عادی را گذرانده
ordinary passport U پاسپورت عادی
ordinary income U درامد عادی
deed under private seal U سند عادی
matten of course U جیز عادی
macro U بطورغیر عادی
the common run of men U مردمان عادی
supernormal U فوق عادی
average conditions U شرایط عادی
average revenue U قیمت عادی
common block U قرقره عادی
common foul U خطای عادی
common stock U سهام عادی
common stocks U سهام عادی
ordinary shares U سهام عادی
common whipping U بست عادی
consuetudinary U عادی معمول
onery U عادی معمولی
deed under private U سند عادی
habitual way of doing anything U راه عادی
supranormal <adj.> U فوق عادی
typical <adj.> U بافت عادی
ornary U عادی معمولی
unwashed U جزومردم عادی
natural U دیوانه عادی
gigantism U رشد غیر عادی
routine work U کار تکراری عادی
ordinary life insurance U بیمه عمر عادی
the rank and file U توده مردم عادی
Fantastic architecture U معماری غیر عادی
log normal distribution U لگاریتم توزیع عادی
one for the books <idiom> U چیز غیر عادی
abnormal end U خاتمه غیر عادی
anomalous curve U منحنی غیر عادی
anomalous effect U اثر غیر عادی
catch one's breath <idiom> U نفسهای عادی کشیدن
anomalous magnet U اهنربای غیر عادی
oblique U طرح حرف عادی کج
singular matrix U ماتریس غیر عادی
school of hard knocks <idiom> U تجربه عادی از زندگی
abend U خاتمه غیر عادی
prodigious U غیر عادی شگرف
ferial U وابسته بروزهای عادی
extraordinary ray U پرتو غیر عادی
rayleigh scattering U تفرق عادی تابشها
routines U جریان عادی و دایمی
man in the street <idiom> U مردم عادی یا متوسط
settle down <idiom> U زندگی عادی داشتن
subnormality U مادون عادی بودن
matter of course <idiom> U عادت،راه عادی،قانون
dime a dozen <idiom> U آسان بدست آمدن ،عادی
simple contract U عقد منعقد درسند عادی
unco U غیر عادی خارق العاده
Now I'm back to normal. U حالا به حالت عادی برگشتم.
paracholia U ترشح غیر عادی زرداب
plaintext U پیام عادی در شکل مهناداراصلی ان
donkeywork U کارهای عادی وروزمره خرکاری
automatism U کار عادی و بدون فکر
ap seogi U راه رفتن عادی تکواندو
abnormalcy U ناهنجاری غیر عادی بودن
matter of couurse U چیز عادی یا طبیعی یا بدیهی
hydrocephaly U ازدیاد غیر عادی مایع
hydrocephalus U ازدیاد غیر عادی مایع
aberrant behavio [u] r U رفتار غیر عادی [اصطلاح رسمی]
homely [British E] <adj.> U عادی و خسته کننده [واژه تحقیری]
flashover U تخلیه الکتریکی غیر عادی صاعقه
flareback U اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
abended U خاتمه یافته بطور غیر عادی
supernumerary U بیش از اندازه عادی فوق عددی
it is of a normal size U دارای اندازه عادی یا معمولی است
long run equilibrium U موازنه بلند مدت قیمتها قیمت عادی
double time U پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
O level U آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
O levels U آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
gentleman commoner U شاگرد ممتازدانشگاه اکسفوردو کمبریج که شهریهای بیشترازشاگردان عادی میپردازد
hypoventilation U تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
mattoid U کسیکه مغز غیر عادی داردولی روی هم رفته خل است
crossed controls U بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
lay up U ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع
power fail restart U سهولتی که یک کامپیوتر راقادر می سازد تا پس از قطع برق به عملیات عادی خودبرگردد
reporting by axception U گزارشی که فقط حاوی اقلام خارج از قلمرو عادی بوده ونیازمند توجه مدیریت است
military testament U وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
CB U مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
feria U کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
dysfunction U عمل یا کار معلول وغیر عادی عدم کار
home row U ردیفی از کلیدها روی صفحه کلید که انگشتان شخص درحالت عادی روی انها قرارمی گیرد
extrasensory U ماورای احساس معمولی خارج از احساس عادی
IRQ U سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
freedom of information act U قانون فدرالی که به شهروندان عادی اجازه میدهد تا به اطلاعاتی که توسط نمایندگی فدرالی جمع اوری شده است دسترسی یابند
voice grade channel U ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
deferred share U سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
creep test U ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
Being a junior clerk is a far cry from being a manager . U کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
landscape carpet U فرش دور نما [فرش چشم انداز] [عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com